رغبت زنان به همسر دوم بودن
نفیسه مرادی
هر از گاهی انتشار خبرهایی مبنی بر ازدواج مجدد دائم یا موقت برخی سلبریتی های هنری، سیاسی و ... تا مدتی افکار عمومی را به خود مشغول می دارد، به طوری که عده ای در صف موافقان می ایستند و خواستار قبح زدایی از چند همسری می شوند و عده دیگری در نقش منتقد، مردان را مورد سرزنش قرار می دهند و خواستار اصلاح ساختارهای قانونی هستند.
موضوع این مقاله بررسی درستی یا نادرستی چند همسری نیست، بلکه نگارنده قصد دارد از زاویه دیگری به موضوع بنگرد و آن نقش زنان در تروج چند همسری است. همان زنانی که آزادانه و با علم به متاهل بودن مرد، با وی ازدواج می کنند. در ادامه دو داستان واقعی و البته با نام های مستعاری روایت خواهد شد که زنان به همسر دوم شدن راغب بوده اند.
· سحر که مدتی است از همسرش جدا شده و سه دخترش نزد شوهر سابقش هستند، با من تماس گرفت و از آنجایی که با هم روابط صمیمانه ای داریم، به من گفت قصد دارد تا با مرد متاهلی که از وی ده سالی کوچک تر است ازدواج کند. او در توجیه تصمیمش گفت که مرد، زن اولش را دوست ندارد و احتمالا به زودی از هم جدا می شوند.از آنجایی که به همراه مرد مورد نظر به جلسات مشاوره هم رفته بودند، سحر گفت که مشاور با این ازدواج مخالف است.
با او زیاد صحبت کردم، هر چند می دانم حرف هایم چندان تاثیری نداشت، زیرا او تصمیمش را گرفته بود و به مرد علاقه مند شده بود و بعد از آن تماس دیگر از وی خبری ندارم.
· شهره دختری است چهل و پنج ساله، که پدر و مادرش را از دست داده و با وجود خواهران و برادران بسیار، تنها در آپارتمانی زندگی می کند. به طور اتفاقی، برادرش متوجه می شود که او صیغه مرد متاهلی شده که 10 – 12 سال از او بزرگتر است و صاحب همسر و فرزند و داماد می باشد.
همه فکر می کردند شهره بعد از فوت مادر با بهروز ازدواج کرده، اما پس از پیگیری های خانواده اش، مشخص می شود که او سالهاست صیغه بهروز است و حتی روزی او را به خانه شان برده و مادر شهره او را از خانه بیرون کرده است، اما برای حفظ آبرو موضوع را با برادران شهره در میان نمی گذارد و فقط یکی دو تا از خواهران از آن مطلع می شوند.
از سوی دیگر برادران متوجه می شوند که شهره به هنگام رفت و آمد به محل کار بهروز با وی آشنا شده و با اصرارهای مکرر شهره بوده که بهروز وی را عقد می نماید و این موضوع را خود بهروز به خواهر بزرگ شهره می گوید.
شهره معتقد است که زن دوم جای زن اول را تنگ نمی کند و همسر دوم بودن مهم نیست. به علاوه اینکه می گوید همسر اول بهروز بیمار است.
این دو داستان، روایتی واقعی از دو زنی بود که با همسر دوم شدن موافقند، اما نکته مشترک هر دو این است که آنان در توصیف زن اول مرد، وی را تضعیف می کنند. سحر بیان می کند که مرد زن اولش را دوست ندارد و شهره زن اول بهروز را بیمار توصیف می کند.
گویا زنان دوم برای آرام کردن وجدان خویش، اقدام به برچسب زنی به زن اول می کنند.
چه این برچسب ها واقعی باشند چه ساختگی؛ در هر صورت نکته این است که زنان دوم خود راغب به چنین ازدواجی هستند و آن را قبیح نمی دانند و البته چشم خویش را بر احساسات و عواطف زن اول می بندند و از اینکه زندگی وی را از هم بپاشند ابایی ندارند.
اگر زنان به ازدواج دوم راضی نشوند و پاسخ مثبت به تقاضای مرد متاهل ندهند، هیچ کسی نمی تواند آنان را مجبور به پذیرش چنین ازدواجی نماید.آنچه که جامعه بدان نیازمند است، این است که به زنان آموزش و آگاهی لازم داده شود تا خواسته یا ناخواسته زندگی زن دیگری را از هم نپاشند.
نقش زنان در ترویج چند همسری و بستر سازی ایشان برای آن، مساله ای است که باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد؛ چرا که اگر آبی نباشد، مردان شناگران ماهری نخواهند بود.