انسان مونث

دست نوشته های نفیسه مرادی پیرامون زن و هر چیز دیگر

انسان مونث

دست نوشته های نفیسه مرادی پیرامون زن و هر چیز دیگر

انسان مونث
آخرین نظرات

 

جایگاه انسان مونث در نظام آفرینش

 

شاید با دیدن عنوان، این سوال در ذهنتان نقش بسته باشد که چرا ننوشته ام «مهارت های زن بودن» و از عبارت «انسان مونث» استفاده کرده ام. دلیلش این است که مخاطب پیش از آنکه درگیر جنس ناشی از طبیعت و فیزیولوژی بدن شود، بداند با اشرف مخلوقات و موجودی به نام «انسان» مواجه است و جنس «مونث» و «مذکر» صفت ثانویه ای است که بر این مخلوق افزوده شده است، تا امور دنیای مادی خود در بعد حیوانی را به وسیله این اختلاف جنس، سامان بخشد که مهمترینش بقا نسل است.

 

عبارت «انسان مونث» به نیمی از انسانها که فقط خود را «زن» می دانند و به نیم دیگر که ذکوریت را بعضا امتیازی تصور می نمایند، یادآوری می کند که پیش از هر چیز، زنها انسان هستند و این کمک می کند تا جایگاه ایشان را در این جهان هستی بشناسند و رسالت وجودی شان را دریابند و گمان نکنند که آنها فقط زن هستند و صرفا برای زاییدن و ازدیاد نسل خلق شده اند، بلکه انسان هستند و آفریده شده اند تا برای رسیدن به کمال مطلوبی که خداوند برای اشرف مخلوقاتش ترسیم نموده است، تلاش کنند.

خداوند اَوّلیاتی به انسان داد که به هیچ موجودی نداده است. پس با هم مرور می کنیم آیاتی که بدانها می پردازد:

 

1-      دلیل خلقت «انسان» این است که وی جانشین خدا در زمین باشد. «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» (بقره/30)

2-      جانشین و خلیفه روی زمین، باید اثری از خدا را در خود داشته باشد، لذا خداوند از روح خود در او دمید. «وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (ص/72)

3-     انسان را کرامت بخشید تا سرور همه مخلوقات عالم باشد. «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ» (اسراء/70)

 

پس وی را با پیش زمینه ای خدا گونه، در مرتبتی میان حیوان و فرشته قرار داد و با اعطا قدرتی به نام اختیار و اراده به وی، دامنه پویایی وی را در بُعدی عمودی وسعت بخشید. به طوری که انسان توانایی آن را یافت که به هنگام سقوط، از حیوانات پست تر شود «کالاْءَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً» (اعراف /179) و یا آنقدر صعود نماید تا از فرشتگان بالاتر رود و به نزدیکترین مقام قرب الهی رسد «فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَىٰ » (نجم/9). از این  روست که خداوند از انسان ها می خواهد که خویشتن را با رنگ خدایی بیارایند «صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً» (بقره/138)، و برای خداگونه شدن باید اسماء حسنای الهی را در وجود خویش بپروراند و رفتارهایی هم چون او را از خود بروز داد. به عنوان نمونه خداوند «عَظِیم العَفوِ» است و «کَریمَ الصَفح»، یعنی عفوى بزرگ دارد و با کرامت گذشت مى کند، لذا به انسان توصیه می کند که اگر می خواهد مورد مغفرت الهی قرار بگیرد، او نیز هم چون خداوند باید از خطای دیگران بگذرد «وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا ۗ أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ » (نور/22) و این بدان معناست که هر انسانی در هر بُعدی که شبیه خداوند شود، فضل الهی در همان بُعد شامل حالش می شود. گذشت کند، مورد مغفرت الهی قرار می گیرد؛ مهربانی کند، رحمت خدا شامل حالش می شود؛ عیب مردم آشکار نکند، خدا ستار العیوبش می گردد؛ بر مردم سخت نگیرد، خدا نیز بر وی سهل گیرد؛ و این راهی است که خدا به انسان آموخته تا رنگ خدا بر خویش زند و اسباب تقرب به درگاهش را این چنین فراهم نماید.  

 

همه آنچه گفته شد، برای انسان است چه مونث، چه مذکر- و ربطی به جنس وی ندارد.

 

پس ای انسان مونث!

خودت را صرفا زن نبین، که تو در جنسیتت خلاصه نمی شوی و خداوند از تو توقع دارد تا با شناخت جایگاه رفیعت در نظام آفرینش به عنوان اشرف مخلوقات، از او و رسولش اطاعت کنی «أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» (نساء/59) تا به رستگاری و فلاح برسی و از پاداش بزرگی بهره مند شوی «فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ» (آل عمران /179) و در بهشت های پر نعمت جای گیری « إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ» (طور/17).

 

اما باید واقع بین بود و دانست که این انسان به دلیل گرفتاری اش در جهان ماده، نقاط ضعفی دارد که عدم آگاهی از آنها می تواند باعث سقوطش گردد.

 

اول آنکه بدان انسان موجودی عجول است « وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا» (اسراء/11) که راه درمانش صبوری کردن است و آن نیز به توفیق الهی محقق می شود«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ» (نحل/127) و بدان که میزان توفیق الهی به مقدار اطاعت تو از او وابسته است. یعنی هر چه بنده ای مطیع تر باشی، او نیز توفیقاتش را بر تو فزونی می بخشد « وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ» (هود/88)

 

دوم اینکه انسان در برابر شهوت ضعیف است « وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا » (نساء/28)، چه زن باشد چه مرد، اگر خویشتنداری نداشته باشد و برخی امور را رعایت ننماید، در برابرغرایز جنسی توان استقامت نخواهد داشت. اینجاست که پای جنس به میان می آید و صفات ثانویه و تفاوت های فیزیولوژی دو انسان مونث و مذکر برای هر یک جذاب می گردد و اگر حدودی برایش مشخص نگردد، همین یک ویژگی کافی است تا زن و مرد از مرزهای انسانیت عبور کنند و روی حیوانات را سپید گردانند. در مجالی دیگر بیشتر می گویم از این خصلت.

 

سوم اینکه انسان شدیدا حریص و کم طاقت است « إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» (معارج/19). به طوری که اگر شر و زیانی به او رسد بی تابی می‌کند. «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا » (همان/20) و اگر خیرى به او رسد بخل می ورزد و به دیگران چیزی نمی بخشد «وَإِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا » (همان/21). چرا که طبع انسان بخیل است « وَکَانَ الْإِنْسَانُ قَتُورًا» (اسراء/100) می توان این نقطه ضعف را با انفاق و بخشش درمان نمود و مانع از بروز و ظهورش شد و البته برای رسیدن به خیر و نیکی، راهی جز بخشش آن چه دوست می داری، وجود ندارد. « لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّىٰ تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» (آل عمران/92).

و اما در برابر سختی ها جزع و فزع نکن، چرا که انسان در رنج آفریده شده است « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ» (بلد/4) و بدان و آگاه باش که هیچ مصیبتی در زمین اتفاق نمی افتد و دامن کسی را نمی گیرد، مگر اینکه پیش از وقوعش در کتابی نزد خداوند ثبت شده است « مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا» (حدید/22) و تنها راه درمانش آن است که به هنگام مصائب خود را دلداری بدهی و بگویی : «ما همه از خداییم و به سوی او باز می گردیم» « إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (بقره/156) و این به تو یادآوری می کند که دنیا بازیچه ای بیش نیست « إِنَّمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ» (محمد/36) و کدام بازی ماندگار است؟ بازی خاصیتش ناپایداری و کوتاهی و گذرا بودن است؛ سرایی که ماندگار و پایدار و ابدی است، آخرت است نه دنیا « وَإِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دَارُ الْقَرَارِ» (غافر/39). پس سختی ها و راحتی های این دنیا، صرفا مراحلی از این بازی کوتاه است و بس.

 

چهارم اینکه انسان هم در حق خویشتن ظلم می کند و هم نادان است « إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب/72). نادانی را با آموختن و علم اندوزی می توان درمان کرد که اهل علم نزد خداوند درجات بالایی دارند « وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (مجادله/11)و نمی توانم قول بدهم که هرگز در حق خودت ظلم نمی کنی، چرا که یونس نبی هم در حق خویشتن ظلم نمود و در دل ماهی بدان اقرار کرد « سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (انبیا / 87) اما می توانی ظلم به خویشتن را با تقوا و پرهیزکاری به حداقل برسانی و هر بار ستمی بر خویشتن روا داشتی، بدون آنکه از رحمت الهی ناامید گردی، می توانی توبه کنی و با امید به مغفرت الهی به زندگیت ادامه دهی. « لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا» (زمر/53)

 

حال ای انسان مونث!

چرا این ها را خطاب به تو گفتم؟ برای اینکه حواست باشد، عده ای صفات مذموم انسان را جنسیتی نکنند و تو را در پذیرش آن ها مجاب نگردانند. هیچ کدام از این صفات ناپسند مختص زنان نیست، چرا که هر انسانی با این صفات به دنیا می آید. از آن جایی که قرآن کتاب انسان ساز است، با بیان نقاط ضعف انسان، هم به خودشناسی وی کمک کرده و هم راه مرتفع نمودن آنها را نشان داده است. 

پس تا بدینجا با ابعاد انسانی ات آشنا شدی و ویژگی های مثبت و منفیت را شناختی. و دانستی تو نیز رسالتی در این جهان داری و باید مسیری را برای رسیدن به مقصود نهایی طی کنی.

همراهم باش تا بعدا ادامه راه را برایت بازگویم.

ارادتمند نفیسه مرادی

 

 

 

 

 

 

نظرات  (۱)

۰۸ شهریور ۹۹ ، ۰۸:۳۹ شکیبا شکیبا

سلام وبلاگ خوبی دارین
لطفا از وبلاگ زن زیادی که زندگینامه زنی است به نام سیمین که زن دوم علی شده و از خوب و بد زندگیش نوشته ، بازدید کنید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی